نفر دوم: آن دانشمند باربارینویی را که یادتان می آید؟ جایی در فصل دوم کتاب حکمتهای باربارینویی مینویسد نان خامه ای اصیل رنگ و طعمش هرگز فراموش نمیشود ولی شکل و قیافه اش چرا. /آ
یکی از مشخصه های کتاب حکمتهای باربارینویی این است که در حاشیه بعضی از حکمتها چند کلمه ای در رابطه با اتفاق مرتبط با آنها نوشته شده است، یعنی در مورد شأن تحریرشان. بعضی از این یادداشتها را خود استاد نوشته است و بیشترش را شاگردانش. یکی از شاگردانش در حاشیه این حکمت اینطور نوشته است: /آ
مطمئن نیستم که این حکمت با این اتفاق مرتبط باشد ولی براساس شواهد فکر میکنم باید ارتباطی باشد. امروز سزار پیر اینجا بود برای خداحافظی چون دارد مهاجرت میکند به شهر، گرفته و غمگین بود. اینطور که از حرفها فهمیدم علاوه بر غم غربت یکی از غصه هایش فراموش شدن است از جانب آدمهایی که دوستشان دارد. من برای چند دقیقه ای رفتم بیرون که چای بیاورم برای پذیرایی، که دیدم سزار پیر دارد میرود. نمیدانم در این فاصله استاد به او چه گفته بود که اینقدر خوشحالش کرده بود. فقط موقع رفتن دستی زد به شانه ام و با خوشحالی گفت چای را بی خیال، فقط نان خامه ای اصیل. /آ
یکی از مشخصه های کتاب حکمتهای باربارینویی این است که در حاشیه بعضی از حکمتها چند کلمه ای در رابطه با اتفاق مرتبط با آنها نوشته شده است، یعنی در مورد شأن تحریرشان. بعضی از این یادداشتها را خود استاد نوشته است و بیشترش را شاگردانش. یکی از شاگردانش در حاشیه این حکمت اینطور نوشته است: /آ
مطمئن نیستم که این حکمت با این اتفاق مرتبط باشد ولی براساس شواهد فکر میکنم باید ارتباطی باشد. امروز سزار پیر اینجا بود برای خداحافظی چون دارد مهاجرت میکند به شهر، گرفته و غمگین بود. اینطور که از حرفها فهمیدم علاوه بر غم غربت یکی از غصه هایش فراموش شدن است از جانب آدمهایی که دوستشان دارد. من برای چند دقیقه ای رفتم بیرون که چای بیاورم برای پذیرایی، که دیدم سزار پیر دارد میرود. نمیدانم در این فاصله استاد به او چه گفته بود که اینقدر خوشحالش کرده بود. فقط موقع رفتن دستی زد به شانه ام و با خوشحالی گفت چای را بی خیال، فقط نان خامه ای اصیل. /آ
No comments:
Post a Comment