نفر دوم: سیاه و سفید دیدن همه چیز خیلی بد است و بدتر از آن سیاه و سفید دیدن برمبنای کلیشه و مد است. هنوز یادم نمیرود روزی را که بعد از حدود یکسال اقامت در وین، رفته بودم دنبال آشنایی که از ایران می آمد تا کمکش کنم برای رسیدن به شهر. آشنایی با تحصیلات عالی. هنوز یک ربع نگذشته بود و هنوز در قطاری بودیم که از فرودگاه میرفت به سمت شهر و هنوز خیلی آدمی ندیده بودیم، که این آشنایمان سریع تشخیص داد که آدمهای اینجا همه خنگ هستند و سرد و بیروح! و در طرف مقابل هموطنانی هم هستند که قضاوتشان در مورد ایران چیزی است در مایه های یک لجن زار متعفن با آدمهای بی تربیت و دزد و کلاهبردارو پرمدعایی که بو میدهند، و دانشگاهها و مدارسی که سطحشان از همه جای دنیا پایین تر است و وضعشان افتضاح. تجربه ی شخصی من میگوید که این دو نوع تفکر نه تنها تغییر مثبت و مفیدی بوجود نمی آورند بلکه راه را برموفقیتهایی که میشود بصورت بالقوه در یک جامعه ی جدید کسب کرد، میبندند. تکلیف دیدگاه اول که معلوم است. خودبزرگ بینی راه مراوده و کسب تجربه و یادگرفتن را سد میکند. در مورد رفتار گروه دوم هم این تجربه ی اندک به من میگوید که نگاه یک جامعه ی متعادل نسبت به افرادی که با سرزمین مادریشان با تحقیر برخورد میکنند، نگاهی خواهد بود توام با شک و تردید.
Friday, September 9, 2011
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment