نفر دوم: از روز جمعه بهار هم به جمع کلاس اولیها پیوسته است. علیرغم تصمیم اولیه مان، شرایط جوری پیش رفت که بهار نهایتا از یک مدرسه اتریشی سردرآورد. به دلیل آنکه چندماهی بیشتر از دوران اقامتمان در اینجا باقی نمانده، میخواستیم در مدرسه ایرانی اسمش را بنویسیم که بعد از برگشت بتواند در ایران ادامه دهد ولی شاید به مصداق عدو شود سبب خیر و به دلیل شرایط خنده دار و شاید مضحک مدرسه رسمی ایرانی در این شهر و برخورد مدیر مربوطه، با اینکه دو سه روزی هم از شروع مدرسه ها گذشته بود ولی به هر جوری که بود توانستیم برایش جایی در یک مدرسه پیدا کنیم و روز جمعه هم اولین روز مدرسه اش بوده که خیلی هم خوش گذشته است. به لطف مدت کمی که در اینجا به مهدکودک رفته و دو دوره زبان که گذرانده، از نظر زبان و ارتباط گیری خیلی مشکلی ندارد و بالاخره میتواند گلیمش را از آب بکشد. معلمهایش هم یک آقای اتریشی و یک خانم کرد-ترک هستند و این خانم که اسمش گلچین است خیلی کم فارسی هم میداند. نمیدانم شاید خیرش در این بوده و این راه برایش نتایجی بهتری داشته باشد و تجربه ی خوبی برایش باشد. ا
Sunday, September 12, 2010
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment