Monday, October 4, 2010

انتخاب

نفر اول: مامان و پسرش یک بسته غذای چینی خریده اند مامان تند تند با چنگالش رشته های دراز ماکارونی را به هم می پیچد و با لذت می خورد اما پسربچه با کلی جابجا کردن آن چوب های دراز مخصوص چینی ها در دستش یک رشته ماکارونی را نشانه می گیرد بعد با زحمت برمی دارد تا به دهانش برسد چندبار می افتد اما از رونمی رود و دوباره برش می دارد به ظرف نیمه خالی که نگاه می کنم دلم برایش کباب می شود آخه من شاهد بوده ام که او فقط چندتا از این رشته ها را خورده اما احتمالا چون از اول غذاخوردن با این چوبها برایش جالب و جدید بوده و احتمالا با اصرار هم انتخاب کرده نمی تواند کوتاه بیاید . یادم می آید به انتخابهایمان در زندگی و لحظه هایی که چیزی را به اصرار خواسته ایم و بعد هم رویمان نشده بگوییم بابا من کم آوردم اما حالا که فکر می کنم همیشه هم الزاما این پافشاریها بدنبوده یک جاهایی هم برخلاف آنچه درابتدا به نظر می آمده باعث پیشرفتهایی هم شده که ماندگار بوده اند . . پسرک هنوز دارد با آن ماکارونی ها کلنجار می رود خداکند مامانه دلش بسوزد و یک بسته دیگر بخرد حتما در مورد ظرف دوم اوضاع همینطوری نخواهد بود ! ا

No comments: