Friday, November 5, 2010

بدیهیات

 نفر اول: نمی دانم واقعا چطور می شود که بعضی مسایل که در نقاطی از دنیا برای مردمان کاملا جاافتاده و بدیهی هستند در نقاطی دیگر از دنیا کلی وقت و انرژی صرفشان می شود و باز هم کامل جواب نمی دهند از جمله چندنمونه که دراینجا دیده ام و فکرم را بسیار به خود مشغول کرده از این قرارند : ا
یک - صرفه جویی درمصرف انرژی . نگویید که چون گران است لابد مردم هم رعایت می کنند که پولشان هدر نرود که اصلا اینطور نیست این یک فرهنگ شده است برای مردم دراین نقطه از دنیا بدون اینکه لازم باشد مدام به رخشان کشیده شود که اگر صرفه جویی نکنیم فلان می شود و بهمان و برای نسل های دیگر چیزی نمی ماند و زمین دارد گرم می شود و خشکسالی است و به دنبال آن کمبود آب و برق و فلان و بهمان و کلی پیام بازرگانی که هرگز نشه فراموش لامپ اضافه خاموش . مردم دراینجا عجیب معتقدند به استفاده به جا در طول روز درهیچ اداره یا مدرسه ای که خوب دولتی هم هستند و ربطی به جیب ملت ندارند چراغی بدون منظور روشن نمی ماند در همان اطاقی که هستند چراغی روشن می کنند به محض خروج هم خاموش می کنند فرقی هم نمی کند که طرف بزرگ باشد یا بچه که همه این را یک وظیفه می دانند حتی درروزهای ابری چندین بار چراغی را خاموش می کنند و روشن تا ببینند واقعا بود و نبودش چقدر در حال افراد اثر دارد و یا پرده ها را باز و بسته می کنند تا به شرایط ایده آل برسند . یا اینکه تا جایی که ممکن باشد که البته بیشتر اوقات هم ممکن است! از وسایل نقلیه عمومی استفاده می کنند حالا چه پروفسور عالی رتبه باشند و برای یک ماموریت مهم بخواهد بروند و چه یک بچه مهدکودکی در سرمای زیر صفردرجه زمستان ! حتی برای بردن بچه های مدرسه ای به اردو که زیاد هم اتفاق می افتد بچه ها را قطار می کنند قسمتی پیاده قسمتی سواره چیزی که بچه های ما هیچوقت تجربه نکرده اند و خدارا شکر برای مدرسه دوکوچه بالاتر هم همیشه سرویس مهیا است که مبادا بچه مان اذیت شود سرما بخورد و از درسش عقب بماند .ا
دو- رعایت قوانین رانندگی : امکان ندارد ماشین هایی را ببینید که چسبیده به هم حرکت کنند همیشه فاصله بین دوماشین رعایت می شود همیشه ماشین ها پشت خطکشی عابر پیاده توقف می کنند در جاهایی که چراغ نیست حق تقدم با عابر است و اگر در خیابانی که قرار است بپیچند ترافیک شده و احتمال دارد چراغ عوض شود و آنها وسط چهارراه بمانند امکان ندارد بپیچند و هیچ راننده ای هم از پشت سراعتراض نمی کند که چراغ سبز است چرا ایستاده ای .ا
سه-با اینکه انواع لوازم آرایشی از بهترین و معتبرترین شرکت ها به وفور موجود است ولی خیلی کم می شود کسی را دید که از آنها استفاده کند مگر در مواقع خاص جوانها که خیلی خیلی کم مگر بعضی گروهها که زیاد هم نیستند و از وضع و حالشان پیداست که چه می خواهند ولی جوانان عادی در نهایت سادگی اند با اینکه هیچ کس با چماق بالای سرشان نایستاده افراد مسن بیشتر آرایش می کنند آنهم معمولا رژهای قرمز و صورتی. و رنگهای خیلی شاد می پوشند خود من از وقتی به اینجا آمده ایم معدود دفعاتی شده که حتی از یک رژ یا خط چشم ساده استفاده کنم چیزی که تا قبل از آمدن در حد کمش را همیشه دوست داشتم  چون اصلا جو اینگونه می طلبد . و آدم عمیقا به چشم می بیند که هرکار جایی و هرنکته مکانی دارد .ا
خوب فعلا تا همینجا را داشته باشید تا بعد

2 comments:

ارمغان said...

وایییییی چه خوب که دارید برامون شرایط اونجا رو می نویسید من همیشه خیلی دوس دارم به کشورهای دیگه سفر کنم فقط به این خاطر که مطمئن با فرهنگهایی آشنا می شم که خیلی متفاوت و جالب تر از فرهنگ اینجاست و باره ها از افراد مختلف در نقاط مختلف رعایت این مسئله ها را شنیده ام که یکی به قوانین رانندگی بسیار اهمیت می دهند ودیگری از لحاظ پوشش وشکل ظاهری افراد سن دار راحتی بیشتری دارند و دخترهای جوان آرایشهای ملایمی دارند و فکر میکنم مسئله بسار مهمی هم هست وآخری اهمیت دادن به امکانات موجودشون مثل آب و گاز و برق چیزی که در کشور ما دچار مشکل زیادی شده و ما به شدت نیاز به سالم سازی های مجدد داریم

سميه said...

سلام
نكات خيلي خوبي هستند چيزهايي كه نوشته ايد.
يك تحليل هم بگذاريم پشت اين تفاوت ها خوبه. به نظر خود من وجود ناوگان قوي حمل و نقل عمومي باعث شده كسي از ماشين شخصي استفاده نكنه، اينجا همين الان كه همه از ماشين شخصي استقاده مي كنند تمام اتوبوس ها و قطارها مملو از جمعيت است ايستاده كيپ تا كيپ
و اينكه آرايش نمي كنند شايد به خاطر نپوشوندن زيبايي هاي طبيعيشونه.
اينجا وقتي فقط دو تا چشم و يه لب