نفر اول: روزپنجم اکتبر درتمام مدرسه های وین درساعات درس و فعالیت به روی کسانی که دوست داشتند مدرسه ها را از نزدیک ببینند باز بود این افراد شامل افراد علاقمند به دیدن نحوه ی تدریس ها از نزدیک ، افرادی که سال بعد بچه های مدرسه برودارند و باید انتخاب کنند ، بچه های کوچولویی که دوست دارند ببینند درمدرسه چه خبر است ، پدرومادرانی که درمورد تجهیزات و امکانات مدرسه سوال دارند و شاید هم بازرس ها می شد . به هرحال اشتیاق داشتم برای این برنامه و برایم هیجان انگیز بود از درد خودآزاری نبود که بخواهم مدرسه های مختلف را با مال بهار مقایسه کنم ولی مدتها است که دلم می خواست دربطن آموزش ها وارد شوم اگرچه که با سه ماهی که بهار درمهدبوده و این یک ماهی که در مدرسه بوده و با کارگاههایی که به صورت آزاد درآنها شرکت کرده ایم سرنخ ها به دستم آمده چهارتامدرسه رفتم فکرنکنید که مدرسه ها دراینجا براساس آخرین مدلهای ساختمانی وتجهیزات ساخته شده اند. نه !اکثر مدرسه ها مثل خانه ها بالای صدسال عمردارند اما روح دارند پنجره های بزرگ و کلاسهای فوق العاده بزرگ کلاسها شلوغ بودند اما منظم توی هرکلاسی همه ی وسایل و امکانات مورد نیاز بچه ها یافت می شد از انواع بازیها و لوازم کمک آموزشی گرفته تا وسایل کارهای دستی و حتی آشپزی های ساده با روشویی . تزیینات کلاسها زیاد و همه کارهای دستی و عکسهای خود بچه ها بودند همه مدرسه ها دارای یک سالن بزرگ ورزشی یک سالن برای بازیهای گروهی یک کارگاه با وسایل و ابزارهای فراوان یک اطاق موزیک یک اطاق برای پزشک و حیاط بودند همه ی کلاسها توسط دومعلم اداره می گردید و تعداد بچه ها 25-30 نفر بود بچه ها اگرچه که همه یک نوع فعالیت را در زمان خاص انجام می دادند ولی درسطوح مختلف آموزشی بودند یعنی معلم با بچه هایی که جلوتر بودند درس جلوتر و با بچه های ضعیف تر درس عقب تری را کارمی کرد ضمن اینکه در تمام کلاسها بچه های عقب مانده ذهنی درکنارسایرین حضورداشتند دراین روز همچنین عکس و فیلم گرفتن از کلاس آزاد بود که البته بعضی از معلمها مخالف بودند دریکی از مدرسه ها مدیردوتا از بچه های کلاس چهارمی را همراهم کرد که کلیدی داشتند که به همه ی درها می خورد و از ته زیرزمین تا آخرین کلاس طبقه ی چهارم را نشانم دادند و در دیگری معلم آواز که قضیه راخیلی جدی گرفته بود برایم صندلی گذاشت و به بچه ها گفت که برایم بخوانند و مرتب هم می پرسید به نظرشما بچه ها چطورند و من هم که از آوازسردرنمی آورم مجبوربودم همه اش به تایید سرتکان بدهم و به جزیکی از مدرسه ها درهیچکدام ظاهرسازی یا تدارک و تزیینات خاصی برای جلب نظر مهمانان انجام نگرفته بود و همه چیز درحالت معمول و طبیعی خودش بود که به نظرم خیلی جالب آمد ضمن اینکه موضوع جالب دیگردراینجا این است که بچه ها دوران دبستان خود را که چهارسال است تماما بایک معلم می گذرانند که به نظر من خیلی امتیازات دارد که اینجا جای بحثش نیست . اما جای همگی خالی گردش یک روزه خوبی بود و کلی ایده برایم داشت . ا
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment