Thursday, November 25, 2010

صلح را دوست خواهد داشت

نفر اول: برای دخترم برای بهارم از عشق خواهم گفت از دوست داشتن آدمها و از صلح . وقت خوبی است برای گفتن و برای دیدن نباید وقت را هدر بدهم جای گفتن و معنی کردن و توضیح بعضی از مفاهیم را دادن آنجایی است که حرفها و عملها خیلی از هم فاصله ندارند . ا
روزهای آخر بودن درایران به یک کلاس رفتار با کودک می رفتم روز اول خواسته شد که همه آرزوهایمان را برای آینده کودکمان لیست کنیم تقریبا 80 درصد کلاس برای کودکشان آرزوی زندگی دردنیایی پراز صلح را داشتند و اینکه او بتواند ارتباطهایی با مهر و محبت با اطرافیانش داشته باشد و بعد سوال 90درصد افراد این بود که چگونه اینطور می شود . ا
و من جنبه های پررنگ و جذابی از صلح را دراینجا یافته ام . صلح یعنی اینکه بتوانی حرف بزنی و تحمل حرف دیگران را داشته باشی یعنی اینکه درمقابل کسانی که با تو در نظرو عقیده و ملیت و مذهب یکی نیستند و حتی گاهی کیلومترها فاصله دارند ترسی نداشته باشی از اینکه خودت باشی و خودت بمانی و از خودت بگویی . یعنی اینکه در یک کلاس بیست نفری از 15 ملیت و کشور مختلف حضور داشته باشند با رنگ پوست و زبان مختلف و با هم دوست باشند و بچگی کنند و هیچکدام آدم خوبه و هیچ یک آدم بده نباشند و همه درجایگاهی برابر و یکسان دیده شوند . اینکه کودک سیاه پوستی با موهای چهل گیس دست کودک بلوند چشم آبی با قدبلند را گرفته باشند و شادمانه با هم آواز بخوانند و از ته دل بخندند . اینکه پذیرش و راه دادن کودکی به خانواده ات که از لذت یک زندگی معمولی محروم است جزوی از باور و اعتقاد مردمانش باشد و با افتخار از آن بگویند و ترسی نداشته باشند از روشدن موضوع برای کودکشان که این نه یک کار مخفی که یک کار بزرگ انسانی است که کودک با افتخار می تواند از آن برای دوستانش بگوید و هیچ کودک سیاه پوستی از اینکه در آغوش پدرومادر سفیدی زندگی می کند و هیچ کودک چشم بادامی از اینکه فرزند یک خانواده اروپایی است  از خود شرمنده نباشند و برخود نلرزند . صلح یعنی اینکه در یک گروه همکار هیچ چیز مخفی ای وجود نداشته باشد و هراسی از روشدن حقوق و پاداشت نزد دیگران نداشته باشی همه برایت همفکری کنند که برای بهبود وضع زندگیت و ماندنت در یک کشور غریب چه بکنی بهتر است و رییست مدام درگوشت نخواند که مبادا به کسی بگویی که چقدر حقوق می گیری که تو بهترین نیروی منی و متفاوت با دیگران نگاهت می کنم و آنوقت  یک روز تصادفی بفهمی که همه بیشتر یا در سطح تو حقوق می گیرند و یکدفعه فروبریزی از اینهمه دروغ و توی دلت شعله هایی از خشم زبانه بکشد و توی ذهنت ازاینهمه سادگی و صداقت خودت خجالت بکشی و دیگر دلت صاف نشود با هیچکس . و به همه بدبین باشی مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. صلح یعنی اینکه از روز اول با وجود خارجی بودن و شاید مسلمان بودنت همه به تو اعتماد کنند و حتی کلیدی به تو بدهند که بتوانی درهرساعت شبانه روز به همه اسرار محرمانه و حتی اطاق رییس دسترسی داشته باشی اما ادامه این اعتماد را به دست تو بسپارند که چگونه بسازیش یا خرابش کنی و هیچوقت درنگاه اول تو، آدم ناشناخته و مجرمی نباشی که به زمانی طولانی نیاز داشته باشی که خودت را ثابت کنی و صلح یعنی اینکه یک کودک معلول و ناتوان ذهنی و جسمی همانقدر از یک سیستم و امکانات آموزشی سهم داشته باشد که یک کودک معمولی دارد و تو هرروز ببینی کودکانی را که سربستن بند کفش کودکی با سندرم دان یا دخترک روی ویلچرنشسته برهم سبقت می گیرند و کسی کسی را به صرف ناتوانیش محکوم و یا جدا نکند از یک زندگی شیرین کودکانه . و بچه ها درمحیطی واقعی بیاموزند و تفاوتها و کمبودها را باور کنند و پذیرا باشند. ا
آری من برای او خواهم گفت و نگاهش رابه سوی این صحنه ها خواهم گرداند  . او کودک است و عاشق دوست داشتن و دوست داشته شدن و آینده ازآن اوست . من تلاش خواهم کرد که به او بیاموزم چگونه کوله بارش را پرکند از همه آنچه که دل هرآدم صلح طلبی برای آن می تپد . و البته یادم خواهد ماند که به او بگویم اینها مفاهیم پیچیده در کتابهای درسی که به زور خوانده شوند برای امتحان و بعد هم زود فراموش شوند نیستند بلکه درسهایی برای زندگی و زنده ماندن هستند وامیدوارم که زندگی بهترازآن او باشد.ا

4 comments:

پریسا said...

چقدر قشنگ نوشتی و درست. منهم بسیاری از چیزهایی را که فقط شنیده بودم، اینحا دیدم و لمس کردم. حتی میدونی من خدای خودم را در آرامش و همینطور سختی های اینجا یافتم. منهم با تو آرزو میکنم که فردا برای همه ی بچه ها بهتر باشه.‏

بیژن said...

نوشته تان را خیلی دوست داشتم و این تقسیم احساس و دوستی را با فرزندتان. و به خصوص آن قسمتش را که درباره پذیرفتن بچه ها بود. خیلی دوست دارم بتوانیم راهی را که رفته اند و به اینجا رسیده اند را درک کنم.ممنون از نوشته تان

ارمغان said...

هیچ وقت فکر نکرده بودم صلح داشتن میتونه اینقدر معنی بده یا بهتره بگم این روزا خیلی چیزا داره دور از ذهنیت ما میشه.جالبه اگه همه بتونن اینطوری از صلح و دوستی برای اطرافیانشون حرف بزنن و صلح گرایی رو ترجیح بدن.

یه مرد امیدوار said...

آمین
چقدر این نوشته حرف زیبا داشت