نفر دوم:
Immer, immer wieder geht die Sonne auf und wieder bringt ein Tag für uns ein Licht,
Ja, immer, immer wieder geht die Sonne auf,
denn Dunkelheit für immer gibt es nicht,
die gibt es nicht, die gibt es nicht.
یک – همکار و دوست اتریشی که احتمالا حال و روز و دغدغه ها و نگرانیهای این روزهای من را میبیند میگوید این ترانه را گوش کن برای روزهایی که احساس میکنی که جسارتت را و انگیزه ات و روحیه ات را از دست داده ای. ترانه ای است آلمانی و قدیمی و با این مضمون که همیشه دوباره خورشید در خواهد آمد و برایمان روز و روشنایی خواهد آورد و تاریکی، همیشگی نخواهد بود.
دو- آن یکی دوست اتریشی که دو سه روزی در شهرشان مهمانشان بوده ایم هم ایمیل میزند. یعنی مرتب برای هم میگوییم و مینویسیم، اما این بار نوشته است که میدانم حال و روزت را در این روزها. هر وقت چیزی بر قلبت سنگینی کرد برایم بنویس در کنارت هستم .
سه – کاش میشد برایشان این شعر را با همه بارمعناییش ترجمه کرد و دکلمه خسرو شکیبایی را هم برایشان فرستاد که
نامهام بايد کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آينه،
از نو برايت مینويسم
حال همهی ما خوب است
اما تو باور نکن! (*)
-------
(*) شعر از سید علی صالحی
1 comment:
منهم این شعر از ه. الف.سایه را در این روزها برای خودم میخوانم
"
گاهی چنان در این شبِ تب کرده ی عبوس
پای زمان به قیر فرو می رود که مَرد
اندیشه می کند
شب را گذار نیست
اما به چشمهای تو ای چشمه ی امید
شب پایدار نیست
"
Post a Comment