Sunday, May 22, 2011

من تمرین سخت می خواهم


نفر اول: بعضی وقت ها از کارهایش خنده ام می گیرد. دربیرون کلاسشان کارتونی گذاشته اند برای کاغذهای باطله و برای بازیافت، سرسوزنی از کاغذها به منظوریا بدون منظور داخل زباله ها نمی رود ولی تادلتان بخواهد دراین جعبه  برگه های بد زیراکس شده یا خط خطی یا برگه ها ی  چرکنویس پرغلط یا تمرین های نیمه کاره رهاشده هست . دخترک  از وقتی که ازمعلمش بابت دادن تمرین های سخت ومساله های مشکل ناامید شده گاهی داخل این کارتون سرکی می کشد چون فهمیده که می شود درآن سوالهای ریاضی کلاسهای بالاتر یا تمرین های پرهیجان تروسخت تر یا تمرین های سرهم نویسی خط آلمانی را پیدا کرد گاهی هم جدول یا معمایی  . آنوقت نیازی به قایم باشک بازی هم نیست تا کمرخم می شود توی آن کارتون بزرگ برگه های مورد علاقه اش را جدامی کند کمی باهاشون سروکله می زند تا جایی که سواد و حوصله اش اجازه می دهد حلشان می کند ،گاهی هم پیروزمندانه با آن خنده های بی دندانی می گیردشان جلوی چشمان متعجب من یا معلم و بعد هم دوباره می برد می اندازدشان  داخل آن کارتونی که کاغذها درآن به انتظاربازیافت نشسته اند .

یادم می آید که امیرکبیرپسرآشپزدربار بود و اجازه رفتن به کلاس نداشت ولی نشستن پشت درکلاس همانا و آموختن آنچه که باید همان !

پس منعش نمی کنم ازاین کار، می دانم که هرچه بتواند بیاموزد خوب است حالا چه درکلاس و چه درپشت درکلاس!

3 comments:

سمانه said...

روحیه اش خیلی جالب است که اینقدر علاقمند به آموختن دروس است و اینقدر سیری ناپذیر! خدا حفظش کند.

mina said...

eyval be in hame zogh o shogh baraye yadgiri...

بیژن said...

اینم یکی دیگه از خوبی های جدا کردن بازیافت از زباله های تر!!!:)))