Sunday, June 26, 2011

مسافر


نفر اول:

حس غریبی است حس مسافربودن!

آن زمانی که چمدانت را می گذاری که پرش کنی و چندین و چندبار خوب و بد می کنی ، مهم و غیرمهم می کنی ،می گذاری و برمی داری تکلیفت با بعضی چیزها مشخص است ناگزیری که ببریشان پس می گذاری ته ساک که جایشان امن باشد اما بعضی چیزها خیلی هم ضروری نیستند ولی کسی چه می داند شاید به درد بخورند آنوقت به شک می افتی و کلافه می شوی می دانی که مقدارمشخصی می توانی بارهمراه  ببری پس باید بتوانی ازبعضی چیزها دل بکنی و چشم بپوشی تازه لازمه سفرسوغاتی است کسی درآن سو انتظاردیدن چمدانت را می کشد خودت هم دوست داری چیزهای نوبا خودت ببری لباسهای جدید، کتابها و فیلمهای تازه، وسایل نو! کتاب ها و جزوها را به مدد اسکن کردن شاید بشود فشرده شان کرد اما لباسها، ظرفها، خوراکی ها! شاید لازم شود که استفاده شده ها را بگذاری و نوها را ببری ولی این هم سخت است با بعضی چیزها انس گرفته ای! شده اند جزیی از خاطرات و وجودت و رها کردنشان مثل به جاگذاشتن تکه ای از قلب است! خانه ی فعلی را باید به کسی بسپاری پس باید تمیز و مرتب تحویلش بدهی که بدانند شخصیت خوب و فهم و شعورکافی داشته ای و درآن سو باید فکرخانه ای باشی درخورو شان که به محض ورود آرامشت بدهد و بتوانی از خستگی راه دمی درآن بیاسایی. تازه فکر پاسپورت و بلیط و...را هم باید کرده باشی . مسافرت خیلی تدارکات می خواهد خیلی پس و پیش دارد و تنها دارایی مسافر یک چمدان است که خیلی ارفاقش کنند سی کیلو می شود و حالا چه طور می شود یک زندگی را درسی کیلو خلاصه کرد خدا می داند .

دارم فکرمی کنم که خیلی شنیده ام که آمدنمان به این دنیا سفر بوده و رفتنمان سفری دیگرفکرمی کرده ام که خیلی هم به این باوراعتقاد دارم اما من چه مسافری هستم دراین راه؟ که نه به چمدانم می اندیشم و نه به توشه ی سفر و نه به خانه ای که باید رهایش کرد و نه به خانه ی تازه ای که باید خستگی سفر را درآن به درکرد. اگرهمیشه حس مسافر بودن درمن به واسطه ی سفر عنقریب به ایران اینقدر قوی بود شاید میزان بهره ام از زندگی، از اطرافیانم واز روزهایم  به مراتب بیشتر می شد و شاید ردپاهای عمیق تری هم درگذرروزها از خودم به جا می گذاشتم و شاید بیشتر به خانه ی تمیزو خاطره های خوبی  که باید  ازمن به جا بماند و خانه ی شیکی که درآن سو به انتظار است فکرمی کردم !

2 comments:

بیژن said...

به شدت مشتاق دیدارتون هستم اینجا.کلی حرف باید بزنید و تجربه هاتون رو برامون بگین.

پریسا said...

درست و زیبا بود.‏ سفرتان بخیر باشد.‏