Friday, July 15, 2011

مرکز روزانه سالمندان



نفر اول: رفتن به مرکز روزانه سالمندان را دوست داشتم مدتها بود فکرمی کردم با زندگیهای شلوغ و پرگرفتاری امروز چقدر جای چنین مراکزی درایران خالیست البته مرکز رنگین کمان سپید را که با همین هدف شروع به کار کرده و موفق هم بوده می شناسم ولی خانواده ها و جوانها و سالمندان هردو نیاز شدید دارند به چنین فعالیت هایی. سالمندان نیاز دارند به جایی که حمایتشان کند فعال نگهشان دارد و نگذارد افسردگی برشان چیره شود و جوانها نیازدارند به سپردن آنها درروز به مراکزی که به آن اطمینان داشته باشند و بتوانند با آرامش خیال به کارروزانه خود برسند با مراکز شبانه روزی سالمندان که درایران رواج دارد و تنها دارایی سالمند درآن اطاقی مشترک با دیگران و تختی روبه پنجره است به هیچ عنوان موافق نیستم و منظورم اصلا آن نیست!

به دنبال این فکر تصمیم گرفتم که از یک مرکز روزانه مجوزبگیرم و یک روزی شاهد فعالیتهایشان باشم تجربه بزرگی بود خیلی خیلی محیط را به مهدکودک هایی که قبلا دیده بودم شبیه دیدم با این تفاوت چشم گیر که درمهدها عملا تدابیری برای کانالیزه کردن و جهت دادن و گاهی محدود کردن شیطنت ها و بازیها سنجیده شده بود اما دراینجا همه آن فعالیت ها بود اما در جهت فعال کردن و جنب و جوش بیشتر فرد انگار تلاشی عمدی بودبرای فعال کردن فرد . دراینجا ثل مهدکودک ها ساعت بازی و ورزش و رقص بود مثل مهدها سرویس جهت رفت و آمد مثل مهدکودک ها وجود افراد و تدابیری برای استفاده از دستشویی مثل مهدکودک ساعتی برای کتاب خواندن وبه یادآوردن خاطرات و نقاشی و کاردستی و مثل مهدکودک ها وجود حیوانات اهلی مثل پرندگان و سگ و مثل مهدکودک ها بی حوصلگی و کم انگیزگی بعضی و شور و نشاط بعضی  دیگر . اما خبری از تخت نبود می گفتند وجود تخت درفرد کشش و انگیزه ایجاد می کند برای خوابیدن پس تخت ممنوع بود اما صندلی های مخصوص آنهم دریک اطاق خاص برای اندکی لم دادن و آرامش بعد از ناهارموجود بود . نکته جالب دیگروجود افرادی بود که تمایل به هیچ فعالیتی نداشتند و تمام مدت روزنامه ای دردست داشتند بدون این که ورق بخورد یا به گوشه ای خیره بودند اما مسولان می گفتند که هیچ اجباری برای کشاندن آنها درجمع نیست همین که این آدمها از تختشان درخانه کنده شده اند لباس بیرون پوشیده اند و به اینجا آمده اند خودش یک موفقیت است کمی زمان بگذرد خودشان آرام آرام وارد جمع می شوند خداوکیلی هیچ وقت به ان فکرنکرده بودم که دراینجا آرام نشستن بهتر از خوابیدن درخانه است گاهی فکرمی کنیم حتما کسی باید کار خاصی بکند و نتیجه ی خاصی ومعجزه ای از یک کار ببینیم که فکرکنیم مهم است و حاضر شویم بابتش هزینه بپردازیم .

شما هم فکرکنید باور کنید زمینه های زیاد و نه چندان پرهزینه و سختی هست برای قدم برداشتن در جهت رفاه و دنیای بهترداشتن چرا همه اش خوشترداریم که راه های از قبل رفته شده را برویم و غربزنیم که چرا هیچ کاری نمی شودکرد و چرا هیچ چیز تغییر نمی کند؟

1 comment:

بیژن said...

ایده خوبی به نظر میرسه.برگشتی ایران کار زیاد داری برای انجام. کلی ایده برای شروع یه کار. چرا که نه؟!!